سایت اروم نیوز نوشت:غروب روز اول جشنواره ما را میبرند به «چیچست»؛ دهکده تفریحی در کنار دریاچه ارومیه که مهمان شهردار باشیم. غممان میگیرد وقتی دریاچه را زار و نزار میبینیم و هرچه میرویم، آب به استقبالمان نمیآید. یکی از هنرمندان میگوید: «این که میبینید، مجلس ترحیم دریاچه ارومیه است.»
روز اول جشنواره، همه پرانرژی و قبراق هستند؛ چه مهمانها و چه نیروهای اجرایی ـ که حالا زحمات چندروزهشان به ثمر نشسته و جشنواره دارد مطابق میلشان پیش میرود. بعد از افتتاحیه که آن دو عاشیق، جو مجلس را دست گرفتند و بهتر از همه آدمهای فرهنگی و سیاسی ظاهر شدند، نوبت کارگاهها میشود؛ بلکه از توی همین جلسات یک ساعت و نیمه، چند استعداد شعر و قصه کشف شود و جشنواره و حوزه هنری به خود ببالند که این جشنواره کشفی هم داشته است.
به اعتقاد من، هرچه هست از همین گپ و گعدههای حاشیه جشنواره در میآید و کلاس و کارگاه و عصر فلان و بهمان، جز بحثهای تقریباً بینتیجه حاصلی ندارد. مثلاً یک نفر در کارگاه کودک و نوجوان داستانکی میخواند و همه نظر میدهند، اما بهناز ضرابیزاده و احمد خدادوست که اساتید و کارشناسان کارگاه هستند، نظر دیگری دارند و اتفاقا میگویند که آدم باید کارش را به کارشناس نشان بدهد؛ نه اینکه دستش بگیرد و هرکه سر راهش دید، قصه یا شعرش را برای او بخواند.
مجلس ترحیم برای دریاچه ارومیه
غروب روز دوشنبه با هفت ـ هشت دستگاه مینیبوس، جاده دریا را پی میگیریم و میرویم سمت «چیچست». پایمان را که از ارومیه میگذاریم بیرون، هوا چند درجهای خنک میشود و باد به قاعدهای میوزد که گویی کنار سد منجیل ایستادهای و داری گردش توربینهای غولپیکر بادی را تماشا میکنی.
وضعیت تأسفبار دریاچه ارومیه به شرح خاصی نیاز ندارد
همین باد معظم وقتی به ساحل نمکین دریاچه ارومیه میرسیم، چند برابر میشود و میخواهد کت و کلاهمان را از تنمان بگیرد. خورشید غروب کرده و همین دلیل، کافی است تا غم غربت را هم به تأسف خشکی دومین دریاچه شور جهان بعد از بحرالمیت اضافه کنیم.
راه میافتیم سمت آب و هرچه میرویم، خبری از آن نیست. جز لجنزارها و زمین سیاه و نرم و نمناک، چیز دیگری از این برهوت باقی نمانده و دریا انگار با ما غریبی میکند که حتی بعد از یک کیلومتر پیاده روی هم روی خوش نشان نمیدهد و عقبتر میرود.
نگاه شاعران و نویسندگان به خشکی دریاچه ارومیه دو گونه است؛ عدهای به سرکردگی سعید بیابانکی در حال شوخ طبعی و مزاح هستند و دنبال سرمنشأ کلمه «چیچست» میگردند. بیابانکی با آن لهجه اصفهانیاش میگوید که این نام را یک اصفهانی برای اینجا انتخاب کرده و اصل کلمه «چی چی اِست» به لهجه اصفهانی بوده است!